ددی ‌

ساخت وبلاگ
برای همسایمون با اون دستپخت بی نظییییرش امروز کادو بردیم و البته شیرینی ! کادو براش چادر بردیم ، چون یه خانم محجبه و چادریه حس کردم چادر می‌تونه بهترین انتخاب باشه و شیرینی هم که از من شیرینی میخواستن براشون شیرینی پر از خاااااااااامه و خوشمزه خریدم :-)امیدوارم منو از دستپخت خوبش محروم نکنه و همچنان به روال همیشگیش ادامه بده ، دستپختش خیلی خوبه البته غیر آش رشته اش ! آش رشته اش خوب نیست ، باید یه کم بیشتر اجازه بده آش جا بیوفته :-))))) + نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط صحرا  |  ددی ‌...
ما را در سایت ددی ‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8injaneb-sahra2 بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 20:36

امشب اورژانس ترکید ! شلوغ ، دعوا ، قاطی پاتی ، بچه های اورژانس و پرستار و پزشک و پلیس و مریض و همراهان مریض ... من فقط از بینشون رد شدم :-))))اومدم بالا فقط ۶ تا مریض داشتیم تا هم اکنون ! کاش فردا یکی دوتاشون ترخیص بشه دیگه مریض هم نباشه خلوت بشه عصر آنکالی بخورم ... گویا دیشب تعداد مریض ها زیاد بود ولی امشب خیلی خلوته :-))))) اینم از شانس خوب من بوده که جا به جا کردم :-)))))بیچاره بچه های پرستاری بخش ، تند تند براشون از اورژانس مریض میاد بالا بستری میشه ...نمی دونم به این ملت چه باید گفت .. مگه نعمتی بالاتر از سلامتی هست که با این کارای شب چهارشنبه سوری سلامتیشونو به خطر میندازن ؟! بگذریم از آمار فوتی ... + نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط صحرا  |  ددی ‌...
ما را در سایت ددی ‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8injaneb-sahra2 بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 20:36

امروز صبح امتحانمو دادم ، از استرس اینکه آنکالی میخورم یا نه خوابم نمی‌برد تا ساعت ۱۲ و نیم که زنگ زدم گفتن آنکالی :-)))))اما این شادی زیاد دوامی نداشت و ساعت ۳ و نیم در حالیکه تو یک خواب عمیقی فرو رفته بودم زنگ زدن که بدو بیا اوضاع خرابه ، اینجا داره میترکه ... من همش دو تا مریض داشتما ، اما بد حال و داغون ...رفتم اتاق عمل یکیشون خونریزی داشت ، خدمه هم با من اومد که مریض رو با برانکارد به بخش منتقل کنه ، داشتم خونریزی مریض رو چک میکردم که خون فواره میزد ! بیچاره خدمه به دیدن اون حجم خون که فواره بزنه عادت نداشت ، وقتی کارای مریض تموم شد برگشتیم بخش حال خدمه بیچاره خراب شد ، می‌گفت اون خون رو دیدم حالم خیلی بد شد ... اصلا نمیتونست هیچ کاری بکنه ، یه سرم هم به خدمه وصل کردن از حال نره :-)))))) اصلا یه وضییییییییی بود ... + نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط صحرا  |  ددی ‌...
ما را در سایت ددی ‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8injaneb-sahra2 بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 20:36

ب نظرم یکی از چیزهایی که باعث جذابیت افراد میشه اینه که وقتی وارد یک جمع میشن بلند سلام کنند ‌‌... اول اینکه شعورشون برسه سلام کنند ، بعد شعورشون بیشتر برسه بلند سلام کنند که همه بشنون ! ما یه همسایه داشتیم مثلا من که تو آسانسور بودم میومدم پارکینگ بعد اون آقا برای اینکه سلام نکنه پشت در آسانسور قایم میشد که من یا هر شخص دیگه ای که تو آسانسور هستیم در رو باز می‌کنیم ایشون پشت در قرار بگیره که ما نبینیمش ... و من هر روز دکتر پ رو میبینم که وارد استیشن که میشه آنچنان با لبخند و صدای رسا و بلند و قشنگ به همه سلام می‌کنه ، نه یک بار که چند بار ، من واقعا لذت میبرم ...نوع سلام کردن رو تو این چند روز از دکتر پ یاد گرفتم .. + نوشته شده در چهارشنبه سوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط صحرا  |  ددی ‌...
ما را در سایت ددی ‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8injaneb-sahra2 بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 14:06

امروز دیگه دلم میخواست بشینم وسط بخش بزنم تو سرم خودم و گریه کنم انقد که بخش شلوغ بود و هرررررر چی مریض بدحال بود مال من بود ...این بچه های اتاق عمل و زایشگاه هم بدجوری بنداز هستن ، ۳ بار زنگ زدند رفتم بالا سر یه مریض میگفتم این مریض stable نیست میگفتن نه خوبه امضا کن منتقل بشه بخش ، منم امضا نمی کردم ... بعد سمیه رفته بود امضا کرده بود مریض اومد بخش تا ۹ شب درگیر این مریض بودم .... هر علایم بدی که فکرشو بکنید این مریض داشت . اصلا مریض های TAH خیلی رو اعصاب هستن ...۷ صبح رفتم ، نزدیکای ۶ غروب دیگه دلم میخواست برم با دست خودم امضا کنم و بنویسم غلط کردم دیگه نمیام خدافظ !!!!خود مریض ها هیچی ، همراه مریض ها فنت میکنن :-/ یعنی من بالا سر مریض خودمم باید کل شرح حال امراض کلی و جزئی همراهش هم بشنوم ! خب من چیکار کنم ؟!کلا بعضی از همراها جو رو برای مریض بیشتر متشنج می‌کنن ، یکی باید اونا رو بفرسته اورژانس فنت نکنن و فشارشون بالا نره ‌..صبح تا شب هم یکی باید فیکس بذاریم که بهشون روزی چند بار اعلام کنه کی مرخص میشن ! بابا خب تمرگیدی تو بیمارستان که دارو بگیری ، سیر درمان بیماریت طی بشه خوب بشی بری ، نیومده کجا میخوای بری ؟!یکی از مریض ها رفته بود دسشویی خودسرانه ، طبق تشخیص خودش سوندش رو دربیاره !!!!!!! انقد این سوند رو کشیده بود و سوند درنیومده بود که خدا بهش رحم کرده مجاری ادرارش نترکیده بود ... بعد به یه مریض دیگه میزو دادیم که خونریزی کنه ، همراهش اومده داد و بیداد که زن منو کشتید داره خونریزی می‌کنه این چیزیش بشه یقه شما رو میگیریم و آی یه کولی بازی درآورده بود که زن منو کشتید ... خب احمق ما میزو دادیم که خونریزی کنه ، وقتی که علمشو نداری برای چی تو پروسه درمان دخالت می‌کنی ؟! ددی ‌...
ما را در سایت ددی ‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8injaneb-sahra2 بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 14:06